راسملغتنامه دهخداراسم . [ س ِ ] (اِخ ) احمد راسم افندی فدوله چی زاده ، شاعر عثمانی است که بسال 1270 هَ . ق . درگذشته است . دیوان شعر مختصری دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راسملغتنامه دهخداراسم . [ س ِ ] (اِخ ) سید عمر راسم افندی شاعر عثمانی که بسال 1192 هَ . ق . متولد شده و بسال 1267 درگذشته است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راسملغتنامه دهخداراسم . [ س ِ ] (اِخ ) محمد افندی اگری قاپولی خطاط و شاعر عثمانی که در 1091 هَ . ق . در استانبول بدنیا آمد و به سال 1169 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
راسملغتنامه دهخداراسم . [ س ِ ] (ع ص ) نعت از رسم و رَسَم . ج ، رواسم . (یادداشت مؤلف ). (اِ) آب روان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (از المنجد). || شتر تندرو. و مؤنث آن راسمة. (از المنجد).
روسملغتنامه دهخداروسم . [ ] (اِخ ) یکی از حکما که در صنعت کیمیا (زرسازی ) بحث کرده و بعمل اکسیر تام دست یافته . (ابن الندیم از یادداشت مؤلف ).
روسملغتنامه دهخداروسم . [ رَ س َ ] (ع اِ) مهری که بدان سرهای خم را و مانند آنرا مهر کنند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). || مهر چوبی بزرگ که بدان غله را در انبارمهر کنند. (ناظم الاطباء). مهر خرمن . (مهذب الاسماء). || علامت و نشان . || آیین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنن
روشملغتنامه دهخداروشم . [ رَ ش َ ] (اِ) جوالیقی در المعرب آرد: روسم فارسی معرب است و روشم با شین معجمه نیز گویند و آن مهر چوبینی است که بدان مهر کنند. (المعرب جوالیقی ). مهر چوبین که بدان سر خم و جزآن مهر کنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تمغا. روسم . و آن مهری است از چوب برکنده که آنرا راشوم
روشملغتنامه دهخداروشم . [ رَ ش َ] (اِخ ) المصری . مردی بوده به مصر قبل از اسلام ، که در علم کیمیا و اصول و تفصیل و اقامه ٔ دلایل بر صحت وجود آن مهارت داشته است و او را در این رشته کتابهای گرانبهای مشهوری است . (از تاریخ الحکمای القفطی ).
راسمالدیکشنری عربی به فارسیحرف بزرگ , حرف درشت , پايتخت , سرمايه , سرستون , سرلوله بخاري , فوقاني , راسي , مستلزم بريدن سر يا قتل , قابل مجازات مرگ , داراي اهميت حياتي , عالي
راسمندلغتنامه دهخداراسمند. [ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است که در شمال شهر کرج واقع شده است . مرغزار کتیو که از مشاهیر مرغزارهای عراق است بطول شش فرسنگ و عرض سه فرسنگ در شمال این کوه است و چشمه ای که به خسرو منسوب است در پای آن کوه واقع است . (نزهة القلوب مقاله ٔ سوم چ اروپا ص <span class="hl" dir="
رشیدلغتنامه دهخدارشید. [ رَ ] (اِخ ) محمد رشید. از خطاطان نامی و پسر خواجه راسم بود. وی در سال 1227 هَ. ق . در استانبول درگذشت . قرآنی با چندین اثر دیگر به خط وی بازمانده است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رواسملغتنامه دهخدارواسم . [ رَ س ِ ] (ع اِ) ج ِ رَوسَم . (اقرب الموارد) (المنجد). رجوع به روسم شود. || (ص ، اِ) شتران راه رونده که اثر پای آنها بر زمین بماند و واحد آن راسم و راسمة است . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
حسن افندیلغتنامه دهخداحسن افندی . [ ح َ س َ اَ ف َ ] (اِخ ) راسم حجازی . او راست : حسن الابتهاج فی تربیة الدجاج چ 1902 م . الکواکب المنیر فی صناعةالتصویر چ اسکندریة در 1310 هَ . ق . در 32 ص .
راقملغتنامه دهخداراقم . [ ق ِ ] (ع ص ، اِ) نویسنده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (از منتهی الارب ).محرر کتاب . (ناظم الاطباء). محررنامه . کاتب . راسم .- راقم الحروف . رجوع به راقم حروف شود.- راقم حروف یا راقم الحروف ؛ من نو
راسمالدیکشنری عربی به فارسیحرف بزرگ , حرف درشت , پايتخت , سرمايه , سرستون , سرلوله بخاري , فوقاني , راسي , مستلزم بريدن سر يا قتل , قابل مجازات مرگ , داراي اهميت حياتي , عالي
راسمندلغتنامه دهخداراسمند. [ م َ ] (اِخ ) نام کوهی است که در شمال شهر کرج واقع شده است . مرغزار کتیو که از مشاهیر مرغزارهای عراق است بطول شش فرسنگ و عرض سه فرسنگ در شمال این کوه است و چشمه ای که به خسرو منسوب است در پای آن کوه واقع است . (نزهة القلوب مقاله ٔ سوم چ اروپا ص <span class="hl" dir="
مراسملغتنامه دهخدامراسم . [ م َ س ِ ] (ع اِ) و مراسیم ، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است . (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث : لیث الذکر من مراسم اللسان ، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم ، به معنی مرسوم ها. آداب . آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین )
نراسملغتنامه دهخدانراسم . [ ن َ ] (اِخ )دهی است از بخش بندبی شهرستان بابل ، در 40هزارگزی جنوب بابل ، در ناحیه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 790 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش لبنیات ، شغل اهالی گله داری است . (از فرهنگ جغر
اراسملغتنامه دهخدااراسم . [ اِ ] (اِخ ) دیدیه . دانشمند هلندی و ادیب و فیلسوف . او یکی از علمای مشهور مائه ٔ پانزدهم میلادی است . مولد او بسال 1467م . در رُتِردام . پس از اکمال تحصیلات خود داخل سلسله ٔ رهبانان شد و در بعض مدارس بتدریس پرداخت سپس او را بتعلیم پ
اراسملغتنامه دهخدااراسم . [ اِ ] (اِخ ) یا الم (سن ...) اسقف فُرمی ، قرب گائِت در ایتالیا، بمائه ٔ پنجم میلادی . لمباردهای طرفدار آریوس ویرا با شکنجه های صعب بکشتند. ذکران وی در دوم ژوئن است .