راسواسلغتنامه دهخداراسواس . [ س ْ ] (اِخ ) قصبه ای است از توابع ایالت یالوه هندوستان ، که جمعیت آن 5170 تن میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
پریسوزلغتنامه دهخداپریسوز. [ پ َ ] (اِخ ) نام دیری و معبدی در زمان خسروپرویز و بعضی گویند نام مقامی است که شیرین از دشت انجوک به آنجا رفت . (برهان قاطع) : از آنجا تا در دیر پری سوزپریدندی پریرویان در آن روز.نظامی (از فرهنگ جهانگیری ).<br
گرسیوزلغتنامه دهخداگرسیوز. [ گ َ سی وَ ] (اِخ ) کرسیوز، در اوستا کرسوزده (از دو جزء: کرسه ، لاغر و اندک ، و زده ، قوت ، پایداری ) به معنی استقامت و پایداری کم دارنده . نام برادر افراسیاب است . (یشتها پورداود ج 1 ص 211) (حاشیه ٔ
گروسیوسلغتنامه دهخداگروسیوس . [ گ ِ رُ ] (اِخ ) هوگو دُ گروت . مشاور حقوقی و دیپلمات هلندی ، متولد در دلفت (1583 - 1645م .). وی مصنف کتاب حقوق جنگ و صلح است .