راعسلغتنامه دهخداراعس . [ ع ِ ] (ع ص ) مرتعش و افشان . (از تاج العروس ). || مردی که هنگام خواب سرش را تکان دهد. (از تاج العروس ). || بعیر راعس ؛ شتری که هنگام راه رفتن سرش را تکان دهد. (ازتاج العروس ).
پیشرسscratch race, scratch 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از مسابقات راهه که برای مردان در پانزده کیلومتر و برای زنان در ده کیلومتر برگذار میشود و در آن برنده رکابزنی است که زودتر از خط پایان عبور کند
خیز درجهcope raiseواژههای مصوب فرهنگستانبرجستگیهای نسبتاً ضخیم با گوشههای ناهموار و سطح صاف که عموماً بر یکی از سطوح ریختگی عمود هستند و در سطح جدایش قالب یا تکیهگاههای ماهیچه به وجود میآیند
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
راعسةلغتنامه دهخداراعسة. [ ع ِ س َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بانشاط. (آنندراج ). ناقه ٔ راعسة؛ شتر با نشاط. (از تاج العروس ) (از المنجد) (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). شتر ماده ٔ با نشاط. (ناظم الاطباء).
راعسةلغتنامه دهخداراعسة. [ ع ِ س َ ] (ع ص ) ناقه ٔ بانشاط. (آنندراج ). ناقه ٔ راعسة؛ شتر با نشاط. (از تاج العروس ) (از المنجد) (از اقرب الموارد)(منتهی الارب ). شتر ماده ٔ با نشاط. (ناظم الاطباء).