راعللغتنامه دهخداراعل . [ ع ِ ] (ع ص ) خرمابنان تر یعنی بی بر یا بلایه بارآور. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تخم ضعیف . (از تاج العروس ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
ریل سومthird rail, contact rail, current collector rail, conductor railواژههای مصوب فرهنگستانریلی اضافی به موازات ریلهای اصلی برای تأمین نیروی برق قطارهای برقی
ریل ممتدcontinuous welded rail, CWR, long welded rail, welded rail, ribbon railواژههای مصوب فرهنگستانریلی که از جوش دادن چند قطعه ریل استاندارد یا ریل کوتاه به دست میآید
ریل هادیguide rail, closure rail, lead railواژههای مصوب فرهنگستانقطعه ریلی که بین پاشنۀ سوزن و تکۀ مرکزی قرار میگیرد
ریل پایهتختflat bottomed rail, Vignoles rail / Vignol rail, tee rail, T-railواژههای مصوب فرهنگستانریل معمول در خطوط راهآهن که دارای تاج ریل و جان ریل و پایۀ ریل است
خرابی ریلrail failure, rail defectواژههای مصوب فرهنگستانوضعیتی در ریل که ممکن است باعث شکستگی یا ایجاد حفره در ریل شود و استفاده از ریل را غیرممکن سازد
فراعللغتنامه دهخدافراعل . [ ف َ ع ِ ] (ع اِ) ج ِ فُرْعُل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). بچه های کفتار. (از آنندراج ). رجوع به فرعل شود.
جبراعللغتنامه دهخداجبراعل . [ ج َ ع ِ ] (اِخ ) لغتی است در جبرائیل . (ناظم الاطباء). رجوع به جبرائیل شود.