پرتو تصویرimage ray, perspective rayواژههای مصوب فرهنگستانخط مستقیمی که نقطهای در فضای شیء یا فضای تصویر را به مرکز تصویر وصل میکند
پرتوِ دیداری اصلیprincipal visual ray, principal ray 2واژههای مصوب فرهنگستانامتداد عمود بر صفحۀ منظر (perspective plane) از نقطۀ دید
پرتو ایکس مشخصهcharacteristic X-ray, characteristic rays, characteristic radiationواژههای مصوب فرهنگستانتابشی الکترومغناطیسی که براثر نوآرایی الکترونها در پوستههای داخلی اتمها گسیل میشود
راعيدیکشنری عربی به فارسیحافظ , حامي , نگهدار , پشتيبان , ولينعمت , مشتري , چوپان , شبان , چوپاني کردن
راعيدیکشنری عربی به فارسیحافظ , حامي , نگهدار , پشتيبان , ولينعمت , مشتري , چوپان , شبان , چوپاني کردن