شناور نجات بادیlife raft/life-raft/liferaftواژههای مصوب فرهنگستاننوعی شناور لاستیکی که در آن آب آشامیدنی و رادیو اضطراری و خیمهای برای ایجاد سایه بر سر نفرات در نظر گرفته و تعبیه شده است و در هنگام غوطهور شدن در آب، بهطور خودکار رها و از هوا پر میشود
کلک نجاتlife raft/ liferaft , pontoon raftواژههای مصوب فرهنگستانشناوری کلکمانند با قابلیت بادشوندگی که برای نجات در مواقع اضطراری به کار میرود
رافثلغتنامه دهخدارافث . [ ف ِ ] (ع ص ) فحش دهنده در حال جماع . (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فحش دهنده . (از المنجد) (از آنندراج ). زن فحش دهنده . (از ناظم الاطباء).
رافدلغتنامه دهخدارافد. [ ف ِ ] (اِخ ) رودخانه ٔ فرات را گویند. (از شعوری ج 2 ورق 4) : سرشکم گشته چون جیحون و رافدگرفته روی عالم همچو دریا.ابوالمعالی (از شعوری ).
حرافتلغتنامه دهخداحرافت . [ ح َ ف َ ] (ع مص ) حَرافة. تندی . زبان گزی . (منتهی الارب ). تیزی . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). حمز. لذعة. تیزطعم شدن . تیزی آنکه خورند.
خرافتلغتنامه دهخداخرافت . [ خ ُ ف َ ] (ع اِ) کلام پریشان و بیهوده که قابل اعتماد نباشد. (ناظم الاطباء). گفته ها یا عقاید بی بنیان و وهمی . رجوع به خرافه در این لغت نامه شود.
شرافتلغتنامه دهخداشرافت . [ ش َ / ش ِ ف َ ] (ع اِمص ) شرف . بزرگی . بزرگواری . بزرگ مقداری .مجد. رفعت . قدر. (یادداشت مؤلف ). نجابت و اصالت و بزرگواری و بلندقدری و بزرگ مرتبگی . (ناظم الاطباء).- شرافت نسب ؛ ارجمندی از حیث خاندان و
ذیشرافتلغتنامه دهخداذیشرافت . [ ش َ ف َ ] (ع ص مرکب ) خداوند شرف و عز. در عناوین نویسند، خدمت ذیشرافت فلان ...