رامزیلغتنامه دهخدارامزی . (اِخ ) (1851 -1939م .) محقق و دانشمند معروف انگلیسی که بریاست هیأتی از طرف دانشگاه اکسفورد برای تحقیق در خط و آثار «هیت ها» به امکنه ٔ قدیم آن قوم فرستاده شد و این هیأت در کاپادوکیه ٔ آسیای صغیر تحق
رومیزیلغتنامه دهخدارومیزی . (ص نسبی ، اِ مرکب ) منسوب به «روی میز»: چراغ رومیزی . (فرهنگ فارسی معین ). || جامه که میز را بدان پوشند. پارچه یا مشمع یا نایلون که بروی میز گسترند. (یادداشت مؤلف ).- ساعت رومیزی ؛ ساعت که در روی میز جا دهند. (یادداشت مؤلف ).
ساعت رومیزیلغتنامه دهخداساعت رومیزی . [ع َ ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ساعتی که آن را روی میز یا طاقچه ای نهند. ساعت طاقچه ای . ساعت روبخاری .
تبلیغ رومیزیtable tent, tent cardواژههای مصوب فرهنگستانکارت چاپی تاشدهای که برای تبلیغ غذا و نوشیدنی و انواع خدماتی که در مهمانخانه ارائه میشود بر روی میز غذاخوری/ رستوران و پیشخان نوشگاه و میز پذیرش مهمانخانه میگذارند
رامهرمزلغتنامه دهخدارامهرمز. [ م ِ هَُ م ُ ] (اِخ ) نام شهری است از بناهای هرمز پادشاه در اهواز در حوالی شوشتر و آن را تخفیف داده رامز گویند و منسوب بدانجا را رامزی و رامی گویند همانا ابریق در آنجا نیکومیساخته اند. (از آنندراج ) (انجمن آرا). شهری در خوزستان . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (بر