رامعلغتنامه دهخدارامع. [ م ِ ] (ع ص ) آنکه سر را فرود آورد سپس آن بردارد. (از متن اللغة) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
رایمةلغتنامه دهخدارایمة. [ ی ِ م َ ] (ع ص ، اِ) رائمة. مؤنث رایم . شترماده ٔ مهربان بر بچه و بر پوست آکنده از کاه بچه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). و رجوع به رایم شود. || گوسپندی که می لیسد لباس عابرین را. (ناظم الاطباء).
رومةلغتنامه دهخدارومة. [ م َ ] (ع اِ) سریشم . (ناظم الاطباء). سریشم که بدان پر تیر چسبانند. (منتهی الارب ). || لغتی است در رؤمة. (منتهی الارب ). رجوع به رؤمة شود.
رومهلغتنامه دهخدارومه . [ م َ ] (اِخ ) مسقطالرأس ندایه پدرمادر یهویاکیم بود و کاندر بر آن است که همان رومیه ای است که در شمال سامره واقع و دیگری بر اینکه همان رومه می باشد که در نزدیکی حبرون است . (از قاموس کتاب مقدس ).
رومهلغتنامه دهخدارومه . [ م َ / م ِ ] (اِ) موی اندام . (ناظم الاطباء) (از برهان ). موی اندام نهانی . (یادداشت مؤلف ). رنبه . (از شرفنامه ٔ منیری ). موی زهار. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) : شد جای جای ریخته از نن
یرامعلغتنامه دهخدایرامع. [ ی َ م ِ ] (ع اِ) ج ِ یرمع به معنی سنگریزه های سپید تابان نرم که از شکستن شکسته و ریزه گردد. (آنندراج ). || هلیون اسفیراج . (و اسفیداج غلط است ). (یادداشت مؤلف ). و رجوع به یرامیع شود.