رومینالغتنامه دهخدارومینا. (ن مف مرکب ) زدوده و صیقل کرده شده و جلاداده و پاک و پاکیزه کرده . (ناظم الاطباء) (برهان ).
رومنالغتنامه دهخدارومنا. [ م َ ] (هزوارش ، اِ) به لغت زند انار و رومان است . (از برهان ) (از انجمن آرا).
رومیناواژهنامه آزادپاک و پاکیزه ، انچه از زمین بروید پاک،پاکیزه،تمیز پاک،پاکیزه، درقدیم به زمین های پر محصول «رومینا»میگفتند
میناسازلغتنامه دهخدامیناساز. (نف مرکب ) میناسازنده . آنکه نقره و طلا رامینا میکند. (ناظم الاطباء). آنکه میناکاری میکند. (فرهنگ فارسی معین ). میناکار. رجوع به میناکار شود.