رانسلغتنامه دهخدارانس . (اِخ ) نام رودخانه ای است در فرانسه که در دینان جریان دارد و پس از پیمودن 100هزار گز راه بدریای مانش میریزد. (از لاروس ) (قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رانشفرهنگ فارسی عمید۱. حرکت؛ جابهجا شدن: رانش زمین.۲. (فیزیک) دفع کردن دو چیز یکدیگر را.۳. (پزشکی) اسهال.
رانشلغتنامه دهخدارانش . [ ن ِ ] (اِمص ) اسم مصدر از راندن . طرد. دفع. راندگی . رد. (ناظم الاطباء). راندن و دور کردن . (برهان ) (آنندراج ). || رحلت و انتقال . (ناظم الاطباء). || سلب مقابل ایجاب . (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || معزولی . || نفی . (ناظم الاطباء). || اسهال . (این کلمه ب
پورت دوفرانسلغتنامه دهخداپورت دوفرانس . [ پ ُ دُ ] (اِخ ) بندر فرانسه . نام قصبه و اسکله ای بساحل غربی جزیره ٔ کالدونیای نو در اقیانوس کبیر، تجارتگاه و مرکز جزیره ٔ مذکور. (قاموس الاعلام ترکی ).
ژان دفرانسلغتنامه دهخداژان دفرانس . [ دُ ] (اِخ ) دوشس داورلئان دختر لوئی یازدهم پادشاه فرانسه و مارگریت دساووآ (1464 - 1505 م .).
ماری دو فرانسلغتنامه دهخداماری دو فرانس . [ دُ ](اِخ ) شاعره ٔ فرانسوی که در نیمه ٔ دوم قرن دوازدهم میلادی . می زیست و داستانهای کوچک و تمثیلی از او باقی مانده است . (از لاروس ).
لاباستید - کلرانسلغتنامه دهخدالاباستید - کلرانس . [ ک ِ ل ِ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت (پیرنه ٔ سفلی )، از ولایت بایُن ، کنار آران ، دارای 1101 سکنه .
لاتور د فرانسلغتنامه دهخدالاتور د فرانس . [ دُ ] (اِخ ) نام کرسی بخش در ایالت «پیرانه اُریانتال » از ولایت ِ پرپینیان . کنار آگلی . دارای 1066 تن سکنه .