راهرویلغتنامه دهخداراهروی . [ رَ / رُ ] (حامص مرکب ) مسافرت و سیاحت . (ناظم الاطباء). عمل راهرو. طی طریق . راه پیمایی . راه نوردی . || سلوک . (یادداشت مؤلف ) : جفا نه پیشه ٔ درویشی است و راهروی بیار باده که این سالکان نه مرد رهن
رویارویلغتنامه دهخدارویاروی . (ق مرکب ) مواجه و روبروی و مقابل . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : یا بزرگی و عز و نعمت و جاه یا چو مردانت مرگ رویاروی . حنظله ٔ بادغیسی .خوبیش از بهار زیباروی خانه و باغ برده رویاروی .<p cla
رویاروییencounterواژههای مصوب فرهنگستانمواجهۀ مستقیم یا درگیری احساسی یک یا چند فرد با فرد یا افراد دیگر در یک گروه
somnambulisticدیکشنری انگلیسی به فارسیsomnambulistic، کسیکه در خواب راه میرود، خواب گرد، وابسته به راهروی درخواب