راهنجانلغتنامه دهخداراهنجان . [ هَِ ] (اِخ ) دهیست از دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود، در 25هزارگزی جنوب باختری شاهرود و 4هزارگزی جنوب شوسه ٔ شاهرود به دامغان . این ده در
نجاتلغتنامه دهخدانجات . [ ن َ ] (ع اِمص ) رهائی . خلاصی . آزادی . (ناظم الاطباء). رستگاری . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (دهار). رستن . (فرهنگ نظام ). نجاح . برست
عَمِيَتْفرهنگ واژگان قرآنکور شد - راه نيافت (عميت ماضي از عمي است که به معناي کوري است ، ولي در "فَعَمِيَتْ عَلَيْهِمُ ﭐلْأَنبَاءُ يَوْمَئِذٍ " معناي کوري مقصود نيست ، بلکه استعاره از
غَمَرَاتِفرهنگ واژگان قرآنشدائدي که از هر طرف انسان را احاطه کرده و از هر طرف راه نجات از آن مسدود باشد (لفظ غمر در اصل لغت به معناي پوشانيدن و پنهان کردن چيزي است به طوري که هيچ اثري از
رَّوْحِفرهنگ واژگان قرآننفس - نفس خوش (هر جا استعمال شود کنايه است از راحتي ، که ضد تعب و خستگي است ، و وجه اين کنايه اين است که شدت و بيچارگي و بسته شدن راه نجات در نظر انسان نوعي اخت
مجذوب تبریزیلغتنامه دهخدامجذوب تبریزی . [ م َ ب ِت َ ] (اِخ ) میرزا محمد از فضلا و شعرای صوفی مشرب قرن یازدهم هجری و مثنوی «شاه راه نجات » از اوست و دیوان اشعارش متجاوز از پنجهزار بیت ب