کور راه نشینلغتنامه دهخداکور راه نشین . [ رِ ن ِ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کوری که بر راه نشیند. نابینایی که بر سر راه نشیند. کور درمانده : فلک کبود و زمین همچو کور راه نشین کسی که ماه ت
کوره راهدیکشنری فارسی به انگلیسیback road, bypath, by-path, byway, footpath, lane, narrow, path, trail
نوده قرباغیلغتنامه دهخدانوده قرباغی . [ ن َدِ هَِ ق َ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شراء از بخش کبودرآهنگ شهرستان همدان ، در 28 هزارگزی جنوب شرقی کبودرآهنگ بر سر راه کوریجان به شراء در
تارسلغتنامه دهخداتارس . (اِخ ) طَرَسوس . یکی از شهرهای باستانی آسیای صغیر که امروز «تارسوس » یا «ترسوس » نامیده میشود و آن در اناطولی (ایالت ادنه ) واقع است . این شهر باستانی مر
کوچهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام کوچه، کوی، محله، خیابان، پاساژ، جاده، بولوار، خیابان وسیع، پیادهرو، سوارهرو، بزرگراه، آزادراه، اتوبان، راه کورهراه، رد [معبر] خیابان یکطرفه،
ارسانلغتنامه دهخداارسان . [ اَ ] (اِخ ) از طرف داریوش سوم حاکم ناحیه ٔ دربند کیلیکیه بود. وی میتوانست بموقع بلندیهائی را که بر تنگ مزبور مشرف است ، اشغال کند و با بهره مندی از عب
اردشیر دوملغتنامه دهخدااردشیر دوم . [ اَ دَ / دِ رِ دُوْ وُ ] (اِخ ) (هخامنشی ) اسم این پادشاه را چنین نوشته اند: در کتیبه های هخامنشی به پارسی قدیم اَرْت َ خْشَثْرَ، در توریة (کتاب ع