راهگانلغتنامه دهخداراهگان . (ص نسبی ) بر وزن و معنی رایگان . (از برهان ) (از آنندراج ) (انجمن آرا). رایگان . چیز مفت که درعوض و بدل آن چیزی نباید داد. (ناظم الاطباء). این کلمه مرک
راهگرایلغتنامه دهخداراهگرای .[ گ ِ ] (نف مرکب ) راه گراینده . راهگذار. راهرو. (ارمغان آصفی ). راهسنج . (بهار عجم ). مسافر و سیاح . (ناظم الاطباء). که بسفر گراید. که بسفر گرایش داشت
راهگرالغتنامه دهخداراهگرا. [ گ ِ ] (نف مرکب ) راهگرای . راهرو. عازم . روان .- راهگرا گردیدن ؛ عازم شدن . روان شدن . روانه گشتن : از لنگرها برآمده بعزم تسخیر قلعه ... بسمت دروازه
گرانباریلغتنامه دهخداگرانباری .[ گ ِ ] (حامص مرکب ) سنگینی . ثقیل بودن : چه سود از لوح کو ماند ز نقطه اولین حرفی که از روی گرانباری ز ابجد حرف پایانی . خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص
سبکباریلغتنامه دهخداسبکباری . [ س َ ب ُ ] (حامص مرکب ) آسودگی . راحتی . فارغبالی : گوشت که بر کتف وی [ ضحاک ] بود ریش گشت و بدرد آمد چنانکه شب و روز مرد را از درد سبکباری نبود و هی
نصیبلغتنامه دهخدانصیب . [ ن َ ] (اِخ ) طالب (حاجی ...) ابن حاجی مقصودچیت ساز اصفهانی متخلص به نصیب از شعرای قرن یازدهم است وی از ایران به هند مهاجرت کرده است ، او راست :گهی وصال
گرانمایهلغتنامه دهخداگرانمایه . [ گ ِ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) هر چیز بیش بها و قیمتی و به عربی نفیس .(برهان ) (انجمن آرا). هر چیز نفیس . (آنندراج ). نفیس .(مفاتیح ) (مجمل اللغه ). پرا
پگاهلغتنامه دهخداپگاه . [ پ َ / پ ِ ] (اِ مرکب ، ق مرکب ) بگاه . سخت زود.زود (بامداد). سپیده دم . سفیده ٔ صبح . صبح زود. صبح نخستین . صبح صادق . سَحر. سرگاه . بَکر. بُکرَة. فجر.