لغتنامه دهخدا
راکع. [ ک ِ ] (ع ص ) هر چیزی که سر فرودآرد. ج ، راکعون ، رُکَّع، رکوع . (از المنجد) (از متن اللغة). سر فرودآرنده و فروتنی نماینده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پشت خم دهنده . (مهذب الاسماء) (دهار) : و ظن داود انما فتناه فاستغفر ربه و خر ر