خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ربوبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ربوبی
/robubi/
معنی
ربانی؛ خدایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ربوبی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ربّ یا ربوبیَّة) [عربی: ربوبیّ] robubi ربانی؛ خدایی.
-
ربوبی
لغتنامه دهخدا
ربوبی . [ رَ بی ی / بی ] (از ع ، ص نسبی ) نسبت به رب . (المنجد). منسوب الی رب علی غیر قیاس . (ازآنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خدایی . الهی .منسوب به رب بدون قیاس ، یا به ربوبیت و باء فتحه داده شده است چنانکه در بصری است . (از اقرب الموارد)...
-
ربوبی
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (ص نسب .) خدایی ، الهی .
-
واژههای مشابه
-
عالم ربوبی
لغتنامه دهخدا
عالم ربوبی . [ ل َ م ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عالم عقل و معقولات است . (شرح حکمة الاشراق ص 20).
-
صقع ربوبی
لغتنامه دهخدا
صقع ربوبی . [ ص ُ ع ِ رُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صقع واجب شود.
-
جستوجو در متن
-
ربوبیت
واژهنامه آزاد
انوار الهی و صقع ربوبی
-
سبحات
واژگان مترادف و متضاد
سبحهها، انوار الهی، جلال ربوبی، عظمت الهی، انوار جلالت
-
صقع واجب
لغتنامه دهخدا
صقع واجب . [ ص ُ ع ِ ج ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) آنگاه که فلاسفه و متکلمان بخواهند کلمه ٔ مکان و محل و جای و مترادفات آن را در مورد باری تعالی به کار ببرند کلمه ٔ صقع را استعمال می کنند و صقع ربوبی یا صقع واجب گویند. ظاهراً این کلمه را نخست شیخ اش...
-
قرب
لغتنامه دهخدا
قرب . [ ق ُ ] (ع اِمص ) خویشی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) تهیگاه . (منتهی الارب ). از زیر تهیگاه تا تنگ جای . (ناظم الاطباء). || نرم جای شکم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || مرتبه و منزلت . (آنندراج ) : این همه لاف که در قرب نظیری میزددیدمش ب...
-
رب
لغتنامه دهخدا
رب . [ رَب ب ] (اِخ ) از نامهای خدای تعالی . (ازاقرب الموارد) (از آنندراج ) (دهار) (از مجمل اللغة).پروردگار و خداوند و هو اسم من اسماء اﷲ تعالی و لایطلق باللام لغیر اﷲ و لایقال لغیره الا باضافة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (صراح اللغة). یکی از نامه...
-
معاد
لغتنامه دهخدا
معاد.[ م َ ] (ع مص ) برگردیدن . عود. || بازگشتن . || رد کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازگردانیدن . || (اِ) بازگشت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بازگشت . عود. عودت . رجعت . مراجعت . معاودت . (یادداشت به خط ...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...
-
غیر
لغتنامه دهخدا
غیر. [ غ َ ] (ع مص ) دیه دادن . (از اقرب الموارد) . اسم مصدر آن غیرَة است . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || رشک بردن . (دهار). رشک خوردن مرد بر زن خود وبرعکس . (از منتهی الارب ). غیرت داشتن شوهر نسبت به زن خود و ناپسند شمردن قصد و نظر بد دیگری را در ز...