رثوثةلغتنامه دهخدارثوثة. [ رُ ث َ ] (ع اِمص ) بمعانی رثاثة. (منتهی الارب ). || بدحالی . (ناظم الاطباء). و رجوع به رثاثة شود.
رثوثةلغتنامه دهخدارثوثة. [ رُ ث َ ] (ع مص ) کهنه و پوسیده شدن . (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رثاثة شود.
رثاثةلغتنامه دهخدارثاثة. [ رَ ث َ ] (ع اِمص ) کهنگی . پوسیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بدحالی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
رثاثةلغتنامه دهخدارثاثة. [ رَ ث َ ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . (مصادراللغة زوزنی ). کهنه و فرسوده شدن . (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || ضعیف و سست و خوار گردیدن کسی . (از ناظم الاطباء). رجوع به رثوثة شود.
رثوثلغتنامه دهخدارثوث . [ رُ ] (ع اِمص ) رثاثة.کهنگی و پوسیدگی . (آنندراج ). رجوع به رثاثة شود. || بدحالی . (آنندراج ). رجوع به رثاثة شود.
رثوثةلغتنامه دهخدارثوثة. [ رُ ث َ ] (ع اِمص ) بمعانی رثاثة. (منتهی الارب ). || بدحالی . (ناظم الاطباء). و رجوع به رثاثة شود.
رثوثةلغتنامه دهخدارثوثة. [ رُ ث َ ] (ع مص ) کهنه و پوسیده شدن . (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). و رجوع به رثاثة شود.
رثاثةلغتنامه دهخدارثاثة. [ رَ ث َ ] (ع اِمص ) کهنگی . پوسیدگی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بدحالی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
رثاثةلغتنامه دهخدارثاثة. [ رَ ث َ ] (ع مص ) کهنه شدن جامه . (مصادراللغة زوزنی ). کهنه و فرسوده شدن . (از اقرب الموارد). کهنه شدن رسن و جز آن . (تاج المصادر بیهقی ). || ضعیف و سست و خوار گردیدن کسی . (از ناظم الاطباء). رجوع به رثوثة شود.