رجنگلغتنامه دهخدارجنگ . [ رَ ج َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 40 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آن غلات می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
رزنگلغتنامه دهخدارزنگ . [ رَ زَ ] (اِخ ) نام قدیم سیستان . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 157 و 375 و سیستان شود.
رزینیلغتنامه دهخدارزینی . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنگی شهرستان نهاوند. سکنه ٔ آن 1300 تن . آب آنجا از قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات و توتون و حبوب . صنایع دستی آن قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
سرجنگلغتنامه دهخداسرجنگ . [ س َج َ ] (اِ) سرجیک . سرچیک . در لغت فرس اسدی ص 287 آمده : سرجیک ، سرهنگ بود، عنصری (بلخی ) گوید : ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک پیش دهنت ذره نماید خرچیک ».استاد هنینگ گوید: سرچیک «رئیس » (اشاره به
ناصرجنگلغتنامه دهخداناصرجنگ . [ ص ِ ج َ ] (اِخ ) احمد (امیر...) بن نظام الملک آصف جاه ملقب به نظام الدوله از حکام حیدرآباد دکن است . وی در جمادی الاَّخرة 1161به سلطنت رسید و به سال 1164 کشته شد . شعر می گفت و در شعر گاهی ناصر و
ارجنگلغتنامه دهخداارجنگ . [ اَ ج َ ] (اِخ ) لغتی در ارژنگ . نگارخانه ٔ مانی را گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). رجوع به ارژنگ و ارتنگ شود.