رحمیلغتنامه دهخدارحمی . [ رَ ] (اِخ ) یا رحمی برسوی . پیر محمد. متوفای سال 974 هَ . ق . او راست : شرح تحفةالاحرار جامی بترکی . وی دیوانی نیز بترکی دارد. (یادداشت مؤلف ).
رحمیلغتنامه دهخدارحمی . [ رَ ح ِ ] (ص نسبی ) منسوب به رَحِم : جراحی رحمی یا بیماری رحمی ؛ جراحی و بیماریی که مربوط به شکم باشد. (از یادداشت مؤلف ).
رحمیلغتنامه دهخدارحمی . [ رُ ما ] (ع اِمص ) مهربانی . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
رحیمیلغتنامه دهخدارحیمی . [ رَ ] (اِخ ) آذر بیگدلی گوید: اسمش عبدالرحیم خان معروف به خان خانان فرزند بهرام خان بهارلو ترکمان بود. و به هندوستان رفت . رحیمی جوانی مستعد بود. اکثر اهل کمال که به هند رفته اند از دولت او خوش گذرانیده اند. رضاقلیخان هدایت آرد: او پسر بیرامعلی خان حاکم قندهار بود که
رحیمیلغتنامه دهخدارحیمی . [ رَ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 80). یکی از طوایف ایل قشقایی ایران و مرکب از 300 خانوار است . در دوفرسخی حنا و قسمتی در چهارفرسخی یزدخورت مسکن دارند. (یادداشت مؤلف
دل رحمیلغتنامه دهخدادل رحمی . [ دِ رَ ] (حامص مرکب ) دل رحیمی . حالت و کیفیت دل رحم . خوش قلبی . نرم دلی .
بی رحمیدیکشنری فارسی به انگلیسیbrutality, cruelty, heartlessness, inhumanity, iniquity, relentlessness, ruthlessness, stoniness
رحمیهلغتنامه دهخدارحمیه . [ رَ ح ِ می ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) مؤنث رَحِمی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رَحِمی شود.
دل رحمیلغتنامه دهخدادل رحمی . [ دِ رَ ] (حامص مرکب ) دل رحیمی . حالت و کیفیت دل رحم . خوش قلبی . نرم دلی .
رحمین دللغتنامه دهخدارحمین دل .[ رَ دِ ] (ص مرکب ) رحیم . (یادداشت مؤلف ). مهربان .رؤوف . که دلی مهربان و پر از شفقت دارد. نازک دل .
رحمیهلغتنامه دهخدارحمیه . [ رَ ح ِ می ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ) مؤنث رَحِمی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رَحِمی شود.
رحمین دللغتنامه دهخدارحمین دل .[ رَ دِ ] (ص مرکب ) رحیم . (یادداشت مؤلف ). مهربان .رؤوف . که دلی مهربان و پر از شفقت دارد. نازک دل .
دل رحمیلغتنامه دهخدادل رحمی . [ دِ رَ ] (حامص مرکب ) دل رحیمی . حالت و کیفیت دل رحم . خوش قلبی . نرم دلی .
بیرحمیلغتنامه دهخدابیرحمی . [ رَ ] (حامص مرکب ) صفت بیرحم .قساوت قلب . سنگدلی . بی مروتی . (ناظم الاطباء). قساوت : و این چه ناجوانمردی و بیرحمی بود که از شره نفس من بر این حیوان برفت . (سندبادنامه ص 153).دل من خواهی و اندوه دل من نبر
بارداری برونرحمیectopic pregnancy, eccyesisواژههای مصوب فرهنگستانبارداری غیرطبیعی که در آن، باره خارج از حفرۀ رحم جایگزین میشود