ردّکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ننده، تخطئه کننده، امتناعکننده منصرف شده، فرصتطلب مخالف ناسخ انحصاری حذفکننده
گردکنندهلغتنامه دهخداگردکننده . [ گ ِ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) جمعکننده . فراهم آورنده . رجوع به گرد کردن شود.
امتناع کنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص متناع کننده، ممتنع، ردکننده، منفی، بیقید، بیزار تخطئهکننده