رزیةلغتنامه دهخدارزیة. [ رَ زی ی َ ] (ع اِ) رزیت . مصیبت . (منتهی الارب )(آنندراج ) (دهار) (از اقرب الموارد). مصیبت . ج ، رَزایا. (مهذب الاسماء) : و یقابل مؤلم الرزیةبما اسبغ اﷲ تعالی علیه من الصبر. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 299). || کمی
ریزه ریزهلغتنامه دهخداریزه ریزه . [ زَ / زِ زَ / زِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) پاره پاره . ذره ذره . پارچه پارچه . (ناظم الاطباء). هسیس . (منتهی الارب ) : ریزه ریزه صدق هرروزه چراجمع می ناید در این انبار
رزایالغتنامه دهخدارزایا. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَزیّة. رجوع به رزیة و رزیت شود. || ج ِ رزیئة. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ) (از اقرب الموارد). رجوع به رزیئة شود.