رشوةلغتنامه دهخدارشوة. [ رَش ْ وَ ](ع اِ) رُشْوة. رِشْوة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). رجوع به رِشْوة و رُشْوة شود.
رشوةلغتنامه دهخدارشوة. [ رِش ْ وَ ] (ع اِ) رُشْوة. رَشْوَة. (کشاف زمخشری ). پاره و رشوة ج ، رشی ً [ رُ شَن ]، رِشَی ً، رِشَوات ، رِشْوات . (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). آنچه برای باطل نمودن حق یا حق نمودن باطل داده شود. (ازتعریفات جرجانی ) (از المنجد) (از اقرب الموارد). و در حدیث است : لع
رشوةلغتنامه دهخدارشوة. [ رُش ْ وَ ] (ع اِ) رَشْوة. رِشْوَة. (ناظم (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رِشْوة و رَشْوَة شود.
رشوةدیکشنری عربی به فارسیرشوه دادن , تطميع کردن , رشوه , بدکند , رشاء , ارتشاء , رشوه خواري , پاره ستاني
رسوعلغتنامه دهخدارسوع . [ رُ ] (ع اِ) دوالهای بافته که در میان کمان بندند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
رسوةلغتنامه دهخدارسوة. [ رَس ْ وَ ] (ع اِ) یارق . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دستینج . دستینه . (اقرب الموارد). دست اورنجی که از مهره ها و یا از صدفها سازند. ج ، رِسی ̍.(ناظم الاطباء). آهن سردست ؛ ج ، رَسَوات و رِسا. (مهذب الاسماء). نوعی از شبه و مهره که در رشته درکشند. (منتهی الارب ) (آنندراج
رشوهلغتنامه دهخدارشوه . [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ ] (از ع ،اِ) پاره . (نصاب الصبیان ). پاره و بلکفده یعنی آنچه بر کسی دهند برای کار ناروا و غیرمشروع و رشوه ای که با قاضی می دهند، بُلْکَفْد یا بِلْکِفْد نیز گویند. (ناظم الاطباء)
رشوهفرهنگ فارسی عمیدآنچه از پول و مانند آن به کسی میدهند تا کاری برخلاف وظیفۀ خود انجام دهد یا حق کسی را ضایع و باطل کند یا حکمی برخلاف حق و عدالت بدهد؛ پاره؛ بلکفد؛ بلکفت.
رشوه خورلغتنامه دهخدارشوه خور. [ رِش ْ / رُش ْ وَ / وِ خوَرْ / خُرْ ] (نف مرکب ) رشوه گیر. آنکه رشوه و پاره می گیرد. (ناظم الاطباء). رشوه خوار. (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رشوه گیر و رشوه خوار