رصاصةلغتنامه دهخدارصاصة. [ رَص ْ صا ص َ ] (ع ص ، اِ) بخیل . || سنگ چسبیده بر زمین در کنار چشمه ٔ روان . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رصراصة.
رشاشهلغتنامه دهخدارشاشه . [ رِ ش َ / ش ِ ] (از ع ، اِ) رشاشة. قطره های کوچک باران و باران ریزه . (ناظم الاطباء). چکیدگی و تراوش آب و ریزش و بارش قطره های باریک . (غیاث اللغات از منتخب اللغات و کشف اللغات ) (آنندراج ) (از لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ م
ابن ابی رصاصهلغتنامه دهخداابن ابی رصاصه . [ اِ ن ُ اَ رَ ص َ ] (اِخ ) ابوعمرو عثمان بن ابی رصاصه . یکی از معزمه بطریقه ٔ محموده . و او معاصرابن الندیم صاحب الفهرست بوده است . (از ابن الندیم ).
رصاصیلغتنامه دهخدارصاصی . [ رَ صی ی ] (ع ص نسبی ) آنچه به رنگ رصاص باشد. (از اقرب الموارد). || (اِ) مرواریدی است که سفیدی او با سیاهی آمیخته بود، و رصاص سرخ فام را زیتی و تیره گون را عمانی گویند. (جواهرنامه ).
ابن ابی رصاصهلغتنامه دهخداابن ابی رصاصه . [ اِ ن ُ اَ رَ ص َ ] (اِخ ) ابوعمرو عثمان بن ابی رصاصه . یکی از معزمه بطریقه ٔ محموده . و او معاصرابن الندیم صاحب الفهرست بوده است . (از ابن الندیم ).