لغتنامه دهخدا
رضا. [ رِ ] (اِخ ) یا رضای اصفهانی ، میرزا رضا صفاهانی .طبعش معروف رضای شاهدان تازه مضامین و نادره معانی :ز بس پر شد به یاد لعل جان بخشی دل تنگم صدای آب حیوان می کند گر بشکند رنگم .تار و پود بسترش از رنگ وبوی گل کنیدآن بدن یک پیرهن از برگ گل نازکتر است . <