خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رضخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آزخ
فرهنگ فارسی عمید
= زگیل
-
برازخ
فرهنگ فارسی عمید
= برزخ
-
برزخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. حائل و فاصله بین دو چیز.۲. عالم بین دنیا و آخرت؛ از هنگام مرگ تا روز قیامت.۳. [عامیانه، مجاز] تشویش؛ نگرانی؛ سردرگمی.۴. (جغرافیا) قطعۀ زمین باریکی میان دو دریا که دو قطعه خشکی وسیع را به یکدیگر متصل میکند.
-
پازخ
فرهنگ فارسی عمید
= پاژخ
-
چشم زخ
فرهنگ فارسی عمید
= چشمزخم
-
دوزخ
فرهنگ فارسی عمید
جای بسیاربد و سوزان؛ جای گناهکاران در قیامت؛ جهنم؛ سقر.
-
رضخ
فرهنگ فارسی عمید
۱. بخشش کم؛ عطای اندک.۲. خبری که بشنوند و باور نکنند.
-
زخ
فرهنگ فارسی عمید
= آزخ