رطینالغتنامه دهخدارطینا. [ رُ طَ ] (ع اِ) یا رُطَینی ̍. سخن عجمی . (آنندراج ). رجوع به رطانة و رُطَینی ̍ شود.
پرثنگالغتنامه دهخداپرثنگا. [ پ َث َ ] (اِ) پرثنها (در پارسی باستان : پرسنگ ، فرسخ ) از اوزان ایرانیان عهد هخامنشی و آن معادل سی اَسپرسا یا 4433 یا 5550 گز بود.(ایران باستان تألیف پیرنیا ج 2 ص
راتنا گیریلغتنامه دهخداراتنا گیری . (اِخ ) قصبه ای است در ساحل غربی هندوستان و در 225هزارگزی بمبئی . (از قاموس الاعلام ترکی ).
رطینیلغتنامه دهخدارطینی . [ رُ طَ نا ] (ع اِ) یا رُطَینا یا رُطَّینی ̍ سخن ، و گفته اند سخن نامفهوم . گویند: مارطیناک هذه ؛ ای «ماکلامک ». (از اقرب الموارد).
رطینیلغتنامه دهخدارطینی . [ رُطْ طَ نا ] (ع اِ) رُطَینی ̍. رطینا. (از اقرب الموارد). رجوع به رُطَینا و رُطَینی ̍ شود.
راتونالغتنامه دهخداراتونا. (اِخ ) مصحف رانونا بدو نون میباشد. وادیی است میان مدینة و قبا. (منتهی الارب ).
رطینیلغتنامه دهخدارطینی . [ رُطْ طَ نا ] (ع اِ) رُطَینی ̍. رطینا. (از اقرب الموارد). رجوع به رُطَینا و رُطَینی ̍ شود.
رطینیلغتنامه دهخدارطینی . [ رُ طَ نا ] (ع اِ) یا رُطَینا یا رُطَّینی ̍ سخن ، و گفته اند سخن نامفهوم . گویند: مارطیناک هذه ؛ ای «ماکلامک ». (از اقرب الموارد).