رعشتلغتنامه دهخدارعشت . [ رَ ش َ ] (ع اِ) رعشة. رعشه . لرزه . لرز : از هیبت او در آن ممالک بر دلها رعشت و بر دشمنان دهشت غالب شده بود. (جهانگشای جوینی ).
پیراپوستperidermواژههای مصوب فرهنگستان1. خارجیترین لایۀ درونپوست جنینی که از یاختههای درشت تشکیل شده باشد 2. خارجیترین لایۀ ریشهها و ساقههای چوبی که در برگیرندۀ بُنلاد چوبساز و بافتهای حاصل از تولید آن باشد