رفتگریلغتنامه دهخدارفتگری . [ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رفتگر. تمیز کردن خیابانها و کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
گرفتاریفرهنگ فارسی عمید۱. اسارت؛ دربند بودن.۲. [مجاز] دچار شدن.۳. [مجاز] رنج و زحمت و شغل و کار بسیار.
گرفتاریلغتنامه دهخداگرفتاری . [ گ ِ رِ ] (حامص ) مؤاخذه : هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهدبی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری . منوچهری .|| ابتلاء. اسیری . بیچارگی . درماندگی : اگر به صید روی وحشی از تو نگری
رفتگریلغتنامه دهخدارفتگری . [ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رفتگر. تمیز کردن خیابانها و کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
روفتگریلغتنامه دهخداروفتگری . [ ت َ / ت ِ گ َ ] (حامص مرکب ) روفته گری . رفته گری . رفتگری . عمل و شغل رفتگر.(از یادداشت مؤلف ). رجوع به رفتگر و روفتگر شود.
رفتگریلغتنامه دهخدارفتگری . [ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رفتگر. تمیز کردن خیابانها و کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ).
رفتگریلغتنامه دهخدارفتگری . [ رُ گ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رفتگر. تمیز کردن خیابانها و کوچه ها. (فرهنگ فارسی معین ).