لغتنامه دهخدا
رفیعالدین . [ رَ عُدْ دی ] (اِخ ) رفیعالدین کرمانی ، یا رفیعالدین بکرانی از ابهر بود اما در کرمان نشستی و در عهد غزان نماند. اشعار فارسی بی نظیر دارد و مردی فاضل بود و این رباعی او راست :با چرخ ستیزه با فلک جنگ مکن اززخم زمانه ناله چون چنگ مکن در خاک زر و در آب در