رقاصیلغتنامه دهخدارقاصی . [ رَق ْ قا ] (حامص ) عمل رقاص . (یادداشت مؤلف ). عمل رقص و شغل رقص . (یادداشت مؤلف ). عمل و شغل رقاص . رقص . پایکوبی . (فرهنگ فارسی معین ) : لبش با در به غواصی درآمدسر زلفش به رقاصی در آمد. نظامی . || درت
رقاشیلغتنامه دهخدارقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (اِخ ) یونس بن ابی درده کاتب عیسی بن موسی . یکی از بلغای زبان عرب بود. (الفهرست ابن ندیم ).
رقاشیلغتنامه دهخدارقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ محمدبن عبدالملک بن مسلم رقاشی ... از مالک و حمادبن زید وجز آن دو روایت کرد و بخاری و ابوحاتم رازی و دیگران از او روایت دارند. مرگ رقاشی بسال 217 هَ . ق .بود. رقاشی از
رقاشیلغتنامه دهخدارقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (اِخ ) یزیدبن ابان بن عبداﷲ رقاشی بصری . از راویان بشمار است واز انس بن مالک روایت کرده واهل بصره از وی روایت دارند. و او یکی از ثقات حدیث است . (از لباب الانساب ).
رقاشیلغتنامه دهخدارقاشی . [ رَ شی ی / رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به رقاش که نام زنی است و او اولاد بسیار داشته تا اینکه قبیله ای از قیس غیلان تشکیل داده اند. (از انساب سمعانی ). رجوع به عقدالفرید ج 3 ص <span class="hl" dir="ltr"