رقتانلغتنامه دهخدارقتان . [ رَق ْ ق َ ] (اِخ ) رقة و رافقة است . (یادداشت مؤلف ) (منتهی الارب ).چنین گمان می کنم که تثنیه ٔ رقة و رافقة باشد چنانکه به بصرة و کوفة عراقان گویند. (از معجم البلدان ).
ریکتانلغتنامه دهخداریکتان . [ ی َ ک َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ریکة. دو پوست پاره ٔ خرد از اسب که طرف آن از طرف کبد برآمده و بن آن به اعلای آن باشد ثابت و مستقر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به ریکة شود.
حرقتانلغتنامه دهخداحرقتان . [ ح ُ رَ ق َ ] (اِخ ) دو قبیله ٔ تیم و سعد پسران قیس بن ثعلبةبن حکابة از دختر نعمان .