رماثلغتنامه دهخدارماث . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَمَث . چوبها که بر هم بندند و عمد سازند و بر آن شده عبور دریا نمایند. || باقی شیر در پستان . (منتهی الارب ). رجوع به رَمَث شود.
رمادلغتنامه دهخدارماد. [ رَ ] (ع اِ) خاکستر. (منتهی الارب ) (دهار). آنچه از مواد محترقه پس از احتراق باقی می ماند. (اقرب الموارد) : مثل الذین کفروا بربهم اعمالهم کرماد اشتدت به الریح . (قرآن 18/14).فراز گشت نشیب و نشیب گشت فراز
ریمادلغتنامه دهخداریماد. (اِ) ریماز. جامه باشد. برهان بجای دال ، زاء آورده . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). رجوع به ریمز و ریماز شود.
رماددیکشنری عربی به فارسیدرخت زبان گنجشک , خاکستر , خاکسترافشاندن يا ريختن , بقاياي جسد انسان پس از مرگ
رماتیسملغتنامه دهخدارماتیسم . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) روماتیسم . بیماری مخصوصی است که اغلب در مفاصل ایجاد می شود و عضلات و اعصاب و استخوانها بشدت دردمی گیرد. این مرض به چندین نوع دیده می شود و در بعضی از انواع آن بیمار قادر به حرکت و راه رفتن نیست .
رماتیسمفرهنگ فارسی عمیدبیماری درد مفاصل که با درد و التهاب استخوانها، اعصاب، عضلات، و سایر بافتهای اطراف مفصل همراه است؛ روماتیسم.
رماتیسم (درد مفاصل)گویش اصفهانی تکیه ای: rumâtis طاری: rumâtis طامه ای: rumâtis طرقی: româtis کشه ای: româtis نطنزی: rumâtis
ابونائلةلغتنامه دهخداابونائلة. [ اَ ءِ ل َ ] (اِخ ) سلکان بن سلامةبن دقش . صحابی انصاری است . او شاعر و از رمات اصحاب بود. و به امر رسول صلوات ﷲ علیه در قتل برادر رضاعی خویش دستیاری کرد.
رماتیسملغتنامه دهخدارماتیسم . [ رُ ] (فرانسوی ، اِ) روماتیسم . بیماری مخصوصی است که اغلب در مفاصل ایجاد می شود و عضلات و اعصاب و استخوانها بشدت دردمی گیرد. این مرض به چندین نوع دیده می شود و در بعضی از انواع آن بیمار قادر به حرکت و راه رفتن نیست .
رماتیسمفرهنگ فارسی عمیدبیماری درد مفاصل که با درد و التهاب استخوانها، اعصاب، عضلات، و سایر بافتهای اطراف مفصل همراه است؛ روماتیسم.
رماتیسم (درد مفاصل)گویش اصفهانی تکیه ای: rumâtis طاری: rumâtis طامه ای: rumâtis طرقی: româtis کشه ای: româtis نطنزی: rumâtis
حرماتلغتنامه دهخداحرمات .[ ح ُ رُ ] (ع اِ) ج ِ حُرمت . (ترجمان عادل بن علی ).- حرمات اﷲ ؛ آنچه واجب است قیام به آن و حرام است تفریط در آن .
محترماتلغتنامه دهخدامحترمات . [ م ُ ت َ رَ ] (ع ص ، اِ) جمع محترمه . زنان باحرمت . زنان بااحترام . (ناظم الاطباء). زنان بزرگوار.
محرماتلغتنامه دهخدامحرمات . [ م ُ ح َرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ محرمة. (ناظم الاطباء) : و پشت بر محظورات و محرمات شرع کرده . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 1). || ج ِ محرمة. زنانی که به علت نسب ، مصاهره ، رضاع ، لعان ، قذف ، زنا و لواط تزویج