رماندنیلغتنامه دهخدارماندنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) درخور رماندن . که توانش رمانید. قابل رماندن . آنچه او را بشود رم داد. رمانیدنی .
رمانیدنیلغتنامه دهخدارمانیدنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) رماندنی . قابل رماندن . آنکه یا آنچه بشود او را رمانید.
رماندنلغتنامه دهخدارماندن . [ رَ دَ ] (مص ) رم دادن . رمانیدن . تنفیر. تار کردن . تار و مار کردن . رجوع به رمانیدن شود.
رمانیدنلغتنامه دهخدارمانیدن . [ رَ دَ ] (مص ) متعدی رمیدن . (آنندراج ). رمیدن کنانیدن و ترسانیدن . (ناظم الاطباء). رم دادن . رماندن . انفار. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). تنفیر. استنفار. (منتهی الارب ). تشرید. (از اقرب الموارد). با بیم دادن گریزانیدن . دور کردن با ایجاد وحشت . آشفتن و گری
رمانیدنیلغتنامه دهخدارمانیدنی . [ رَ دَ ] (ص لیاقت ) رماندنی . قابل رماندن . آنکه یا آنچه بشود او را رمانید.