رندسوزلغتنامه دهخدارندسوز. [ رِ ] (نف مرکب ) آنکه یا آنچه رند را بسوزاند. - دیر رندسوز ؛ در بیت ذیل از حافظ کنایه از دنیاست که با رندان و آزاداندیشان سر کینه و بیمهری دارد : نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس بسا سراکه در این کارخانه سنگ
رندسوزفرهنگ فارسی عمید۱. آنکه با رندان سر ناسازگاری و دشمنی دارد: ◻︎ نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس / بسا سرا که در این کارخانه خاک سبوست (حافظ: ۱۳۰).۲. [قدیمی، مجاز] آنکه یا آنچه رند را اندوهگین میکند.
دیرتنگلغتنامه دهخدادیرتنگ . [ دَ رِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) دیر مکافات . دیر رندسوز. کنایه از دنیا است . (از برهان ) (از آنندراج ) (انجمن آرا).
دیرلغتنامه دهخدادیر. [ دَ / دِ ] (ع اِ) خانه ای که راهبان در آن عبادت کنند و غالباً از شهرهای بزرگ بدور است و در بیابانها و قله های کوهها برپا گردد و هر گاه در شهر بنا گردید آن را کنیسه (کلیسا) یا بیعة گویند و بعضی میان این دو فرق گذارند که کنیسه از آن یهود