رنگپریدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ، عدم وضوح، مِه، گرفتگی، افول، زوال، تیرهسازی، مات بودن، تاریکی
بُرد رادیوییradio rangeواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر فاصله از فرستندۀ رادیویی که در آن میتوان نشانک/ سیگنال رادیویی را بهخوبی دریافت کرد
ایستگاه بُرد رادیوییradio range stationواژههای مصوب فرهنگستانایستگاهی زمینی در ارائۀ خدمات نشانکها/ سیگنالهای رادیویی که به عملیات ناوبری کمک میکند
رنگ پریدگیلغتنامه دهخدارنگ پریدگی . [ رَ پ َ دَ / دِ ] (حامص مرکب )رنگ باختگی . بیرنگ شدن چهره از خشم یا ترس یا بیماری . رجوع به رنگ پریدن و رنگ باختن و رنگ باختگی شود.