رهادةلغتنامه دهخدارهادة. [ رَ دَ ] (ع اِمص ) نازکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نازکی و نرمی . (از اقرب الموارد).
رعادةلغتنامه دهخدارعادة. [ رَع ْعا دَ ] (ع ص ، اِ) یا رعاد. ماهی الکتریسیته دار. (یادداشت مؤلف ) : منهم [من الصابئین ] من حرم علیه السمک خوفاً ان یکون رعادة. (آثار الباقیة).- ماهی رَعادَه ، ماهی رَعّادَة : گرهی پنجه کرده چون سر شست گ
رهودیةلغتنامه دهخدارهودیة. [ رَهَْ وَ دی ی َ ] (ع اِمص ) نرمی و ملایمت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || ملاطفت و مهربانی . || یاری و اعانت . (ناظم الاطباء).
پرهودهلغتنامه دهخداپرهوده . [ پ َ دَ / دِ ] (ن مف ) جامه ای باشد که از تابش آتش رنگ بگرداند و نزدیک سوختن بود. جامه ٔ داغدار شده از تابش آتش . || سخن لغو. سخن بیهوده .
پیرهادیلغتنامه دهخداپیرهادی . (اِخ ) دهی از دهستان برکشلو بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه . واقع در 14هزارگزی جنوب باختری ارومیه در مسیر راه ارابه رو سلوانا به ارومیه . کوهستانی ، سردسیر، سالم . دارای 41 تن سکنه . آب آن از شهرچای ، مح