مخزن رهانشیdroppable tank/ drop tankواژههای مصوب فرهنگستانمخزن سوخت اضافی که در حین پرواز و در صورت بروز مشکل میتوان آن را رها کرد
مخزن رهانشی پایکیpylon droppable tank/ pylon drop tankواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مخزن رهانشی که در زیر یکی از بالها بهوسیلۀ پایک به هواگرد متصل میشود
مخزن رهانشیdroppable tank/ drop tankواژههای مصوب فرهنگستانمخزن سوخت اضافی که در حین پرواز و در صورت بروز مشکل میتوان آن را رها کرد
مخزن رهانشی پایکیpylon droppable tank/ pylon drop tankواژههای مصوب فرهنگستاننوعی مخزن رهانشی که در زیر یکی از بالها بهوسیلۀ پایک به هواگرد متصل میشود
حبسگاهلغتنامه دهخداحبسگاه . [ ح َ] (اِ مرکب ) محبس . زندان . سجن . دوستاق : وز بهر حبس گاه چو مارم همی فسای . مسعودسعد.یارب از این حبسگاه باز رهانش که هست شروان شرالبلاد خصمان شرالدواب . خاقانی .که خود ز