خط رهاسازی بمبbomb release lineواژههای مصوب فرهنگستانخطی فرضی در اطراف منطقۀ حفاظتشده یا در اطراف یک هدف که هواپیمای خودی باید مهمات خود را بر فراز آن رها کند
رهاسازی حرف اضافهpreposition strandingواژههای مصوب فرهنگستانباقی گذاشتن حرف اضافه در جایگاه خودش بدون متمم
زاویۀ رهاسازی بمبbombing angleواژههای مصوب فرهنگستانزاویۀ میان خط عمود بر هواگَرد و خط فرضی میان هواگَرد و محل اصابت بمب
چارهسازیفرهنگ فارسی عمیدچارهگری؛ چارهاندیشی◻︎ در چارهسازی به خود در مبند / که بسیار تلخی بُوَد سودمند (نظامی۵: ۸۱۲).
چارهسازیفرهنگ مترادف و متضاد۱. چارهجویی، مصلحتسازی، مصلحتبینی، تدبیر، سببسازی، چارهگری ≠ چارهسوزی، سببسوزی ۲. علاجگری