اتومبیلرانی سرعتmotor racing, auto racing, automobile racing, car racingواژههای مصوب فرهنگستانمسابقۀ سرعتی برای خودروهای تقویتشده در مسیری ویژه یا ازپیشمشخصشده
ناحیۀ رانfemoral region, regio femoralisواژههای مصوب فرهنگستانناحیهای از اندام پایینی که بین مفصل کوهانه در بالا و مفصل زانو در پایین قرار دارد متـ . مثلث ران femoral triangle
تهیگاه، ناحیۀ کشالۀ رانinguinal region, groin, regio inguinalis, inguenواژههای مصوب فرهنگستان← ناحیۀ تهیگاه
رعنلغتنامه دهخدارعن . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است به حجاز. || موضعی است به بحرین . || موضعی است نزدیک حفر ابی موسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). موضعی است در طریق حاج بخره بین حفر ابی موسی و مادیة. (از معجم البلدان ).
رعنلغتنامه دهخدارعن . [ رَ ] (ع اِ) تندی که از کوه بیرون خاسته بود. (از مهذب الاسماء). بینی پیش آمده ٔ کوه . (ناظم الاطباء).ج ، رُعون و رِعان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رَعل شود. || کوه دراز. ج ، رُعون و رِعان . (ناظم الاطباء). کوه دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج )
حامدلغتنامه دهخداحامد.[ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از حمد. ستایشگر. حمدکننده .درودفرستنده . سپاسگزار. ستاینده . (دهار). ج ، حامدون : التائبون العابدون الحامدون السائحون . (قرآن 112/9). وجود مبارک خود را ذلیل عزت و اسیر شوکت و رهین منت بیگا
مرهونلغتنامه دهخدامرهون . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر رهن . رجوع به رهن شود. گروکرده شده . (غیاث ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گروی . (منتهی الارب ). گروگان . گرو نهاده . رهین . مرتهن .- مرهون شدن ؛ رهین شدن : دل به هوی چون دهی ک
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گروی . (منتهی الارب ). گروگذاشته شده . مرهون . (یادداشت مؤلف ). گروکرده شده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گروکرده . (دهار) (از اقرب الموارد) : اگر من به حب محمد رهینم تو چونی عدوی رهین محمد. ناصرخس
ذلیللغتنامه دهخداذلیل . [ ذَ ] (ع ص ) خوار. (دهار). مهین . زبون . حقیر.داخِر . مقابل عزیز، ارجمند، باارج . ج ، اَذِلَّة، ذِلال ، اَذِلاّء : بی دل شود عزیز، که گردد ذلیل و خوار. فرخی .آلتونتاشیان همه ذلیل شدند و برافتادند. (تاریخ بیهقی
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (اِخ ) لکهنوی . برهان علی خان فرزند معزالدین خان . از شاعران پارسی گوی قرن سیزدهم هجری هند بود. بیت زیر از اوست :به اظهار غم دوری و عرض حال مشتاقی زبان فرسوده در کام و حکایت همچنان باقی . (از فرهنگ سخنوران ) (قاموس الاعلام ترکی ).</
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گروی . (منتهی الارب ). گروگذاشته شده . مرهون . (یادداشت مؤلف ). گروکرده شده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گروکرده . (دهار) (از اقرب الموارد) : اگر من به حب محمد رهینم تو چونی عدوی رهین محمد. ناصرخس
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (اِخ ) لکهنوی . برهان علی خان فرزند معزالدین خان . از شاعران پارسی گوی قرن سیزدهم هجری هند بود. بیت زیر از اوست :به اظهار غم دوری و عرض حال مشتاقی زبان فرسوده در کام و حکایت همچنان باقی . (از فرهنگ سخنوران ) (قاموس الاعلام ترکی ).</
رهینلغتنامه دهخدارهین . [ رَ ] (ع ص ، اِ) گروی . (منتهی الارب ). گروگذاشته شده . مرهون . (یادداشت مؤلف ). گروکرده شده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). گروکرده . (دهار) (از اقرب الموارد) : اگر من به حب محمد رهینم تو چونی عدوی رهین محمد. ناصرخس