روزنامچهلغتنامه دهخداروزنامچه . [ م َ / م ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کاغذی که در آن حساب یا احوال هرروزه ٔ کسی مرقوم باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دفتری که در آن محاسبات یومیه را نویسند. (لغت محلی شوشتر) :</span
روزنامهلغتنامه دهخداروزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی ک
بریدۀ جرایدcutting 4, clipping 1واژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ مطالب گردآوریشده از روزنامهها و مجلات در موضوعات مرتبط با کارسپار
مطبوعاتفرهنگ فارسی معین(مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ مطبوعة ؛ چاپ شده ها، اصطلاحاً به روزنامه ها و مجلاّت گفته می شود.
آگهیفرهنگ فارسی معین(گَ) (حامص .) 1 - آگاهی ، اطلاع . 2 - علم ، معرفت . 3 - خبری که از جانب فردی یا مؤسسه ای در روزنامه ها و مجلات و رادیو و تلویزیون انتشار یابد و آن غالباً جنبة تبلیغاتی دارد.
مونتاژلغتنامه دهخدامونتاژ. [ مُن ْ ] (فرانسوی ، اِ) (اصطلاح عکاسی و سینمایی ) ترکیب عکس و فیلم و به وجود آوردن صحنه های مصنوعی و عکسهای غیرحقیقی ، و آن در روزنامه ها و مجلات وسینما به کار می رود. || (اصطلاح مکانیک ) به هم پیوستن قطعات مختلف یک ماشین و سوار کردن آن .
مقاله نویسلغتنامه دهخدامقاله نویس . [ م َ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) که مقاله نویسد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). که مقاله برای روزنامه ها و مجلات نویسد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقاله (معنی آخر) شود.
روزنامهلغتنامه دهخداروزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی ک
روزنامهفرهنگ فارسی عمید۱. نشریهای حاوی اخبار و وقایع روز که بهصورت روزانه یا هفتگی چاپ میشود.۲. دفتری که بازرگانان دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسند.۳. سرگذشت؛ شرح احوال، اعمال، و وقایع روزانه.۴. [قدیمی، مجاز] نامۀ اعمال: ◻︎ آبی به روزنامهٴ اعمال ما فشان / بتوان مگر سترد حروف گناه از او (حافظ: ۸
روزنامهلغتنامه دهخداروزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی ک
روزنامهفرهنگ فارسی عمید۱. نشریهای حاوی اخبار و وقایع روز که بهصورت روزانه یا هفتگی چاپ میشود.۲. دفتری که بازرگانان دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسند.۳. سرگذشت؛ شرح احوال، اعمال، و وقایع روزانه.۴. [قدیمی، مجاز] نامۀ اعمال: ◻︎ آبی به روزنامهٴ اعمال ما فشان / بتوان مگر سترد حروف گناه از او (حافظ: ۸