روزنامچهلغتنامه دهخداروزنامچه . [ م َ / م ِ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) کاغذی که در آن حساب یا احوال هرروزه ٔ کسی مرقوم باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دفتری که در آن محاسبات یومیه را نویسند. (لغت محلی شوشتر) :</span
روزنامهلغتنامه دهخداروزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی ک
عبدالغنیلغتنامه دهخداعبدالغنی . [ ع َ دُل ْ غ َ نی ی ] (اِخ ) عریسی . روزنامه نگار و از شهداء عرب است .مولد وی بیروت بود. وی روزنامه ٔ یومیه ٔ المفید را که از قدیمی ترین روزنامه های سوریه است منتشر کرد و به سال 1334 هَ . ق . در دیوان عالی محکوم و اعدام شد. از تأ
عریضةلغتنامه دهخداعریضة. [ع َ ض َ ] (اِخ ) نسیب بن اسعد عریضه . شاعر و ادیب ، و از پایه گذاران «الرابطة القلمیة» در امریکا (مهاجران )است . وی به سال 1304 هَ .ق . در حمص متولد شد و ابتدا در همان شهر و سپس در مدرسه ٔ روسی در ناصرة تحصیل کرد. آنگاه بسال <span cla
احمدبکلغتنامه دهخدااحمدبک . [ اَ م َ ب َ ] (اِخ ) آقایف . ادیب و نویسنده ٔ مشهور از مردم قفقاز ساکن بادکوبه . وی مقدمات علوم را در روسیه بخواند و سپس بپاریس شد و در آنجا بتکمیل علوم وقت پرداخت و اگر در حافظه ٔ من خللی نباشد چنانکه او خود نقل کرد از طرف دارمستتر یا کس دیگر در تعطیل تابستانی مأم
روزنامهلغتنامه دهخداروزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی ک
روزنامهفرهنگ فارسی عمید۱. نشریهای حاوی اخبار و وقایع روز که بهصورت روزانه یا هفتگی چاپ میشود.۲. دفتری که بازرگانان دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسند.۳. سرگذشت؛ شرح احوال، اعمال، و وقایع روزانه.۴. [قدیمی، مجاز] نامۀ اعمال: ◻︎ آبی به روزنامهٴ اعمال ما فشان / بتوان مگر سترد حروف گناه از او (حافظ: ۸
روزنامهلغتنامه دهخداروزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی ک
روزنامهفرهنگ فارسی عمید۱. نشریهای حاوی اخبار و وقایع روز که بهصورت روزانه یا هفتگی چاپ میشود.۲. دفتری که بازرگانان دادوستد روزانۀ خود را در آن مینویسند.۳. سرگذشت؛ شرح احوال، اعمال، و وقایع روزانه.۴. [قدیمی، مجاز] نامۀ اعمال: ◻︎ آبی به روزنامهٴ اعمال ما فشان / بتوان مگر سترد حروف گناه از او (حافظ: ۸