روز بارلغتنامه دهخداروز بار. [ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزی که پادشاهان دیوان کنند و بار عام دهند : علی عالی اعلا که چوب حاجب اوسر ینال و تکین را بروز بار شکست . سنایی (از آن
باران روز عیدلغتنامه دهخداباران روز عید. [ ن ِ زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بارانی که در روز عید بارد. میرزا رضی دانش : وصل یاران چون دهد رو اشک ریزی بدنماست گریه ٔ شادی کم از باران روز
بارانیفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. مربوط به باران: روز بارانی.۲. [مجاز] دارای اشک: چشم بارانی.۳. دارای باران.۴. (اسم) لباسی که آب در آن نفوذ نمیکند و هنگام باریدن برف و باران بر تن میکنند.
بارانیلغتنامه دهخدابارانی . (ص نسبی ) منسوب به باران . (دِمزن ). مُمْطِر. ممطرة. (منتهی الارب ) (دهار): هوائی بارانی . موسمی بارانی .- روز بارانی ؛ روزی که باران آید.- امثال : پ
آبانگاهفرهنگ انتشارات معین(اِمر.) 1 - نام روز دهم از ماه فروردین . گویند اگر در این روز باران ببارد آبانگاه مردان است و مردان به آب درآیند و اگر نبارد آبانگاه زنان باشد و ایشان به آب درآ