روز شمارلغتنامه دهخداروز شمار. [ زِ ش ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . (آنندراج ). روز داوری . روز رستاخیز. روز حساب : کجا برد خواهی مرا بسته زارنترسی ز یزدان بروز شمار. فرد
روش شمارش واحد پَرگَنهسازcolony forming unit counting methodواژههای مصوب فرهنگستانهریک از دو روش شمارش ریزاندامگانها که در آنها با توجه به نوع اندامگان، شمارش یا برحسب مقدار کل یاختهها یا برحسب یاختههای زنده صورت میگیرد
روزشماریلغتنامه دهخداروزشماری . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) نگاه داشتن حساب روزها. کنایه از انتظار فرارسیدن روزی موعود. و رجوع به روز شمردن شود.
روزامارندالغتنامه دهخداروزامارندا. [ ] (یونانی ، اِ) ابن البیطار گوید: معنی لغوی آن ریشه ٔ گل سرخی (الاصل الوردی ) است . دیسقوریدوس گوید: این گیاهی است که در بلاد موسوم به ماقدونیا (م
روز جزالغتنامه دهخداروز جزا. [ زِ ج َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز شمار. روز قیامت . روز رستاخیز که جزای اعمال دهند.
روز داوریلغتنامه دهخداروز داوری . [ زِ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روز قیامت . روز شمار. یوم الحساب : گوییا باور نمیدارند روز داوری کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند.حافظ.
روز رستاخیزلغتنامه دهخداروز رستاخیز. [ زِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزقیامت . روز حساب . روز شمار. رجوع به رستاخیز شود.
روز قیامتلغتنامه دهخداروزقیامت . [ زِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) روزی که مردگان زنده خواهند شد و نیکوکاران و بدکاران در آن روز بپاداش و کیفر اعمال خود خواهند رسید. روز رستاخیز. ر