مهران رودلغتنامه دهخدامهران رود. [ م ِ ] (اِخ ) از بلوکات ولایت تبریز. دارای 101 قریه است و مرکز آن باسمنج است . (جغرافیای سیاسی کیهان ). نام یکی از دهستانهای چهارگانه ٔ بخش بستان آب
رازمهرفرهنگ نامها(تلفظ: rāz mehr) (راز = نهانی ، سِر ، رمز + مهر = مهربانی و محبت) محبت و مهربانی نهانی ؛ (به مجاز) مهربان و با محبت .
مهرگانلغتنامه دهخدامهرگان . [ م ِ رَ / رِ / رْ ] (اِ) مهر و محبت پیوستن . (برهان ). مهر و محبت و دوستی . (ناظم الاطباء). || نام روز شانزدهم از هر ماه . (برهان ). روز مهر از ماه مه
مهراسفندلغتنامه دهخدامهراسفند. [ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) یکی از ایزدان آیین زرتشتی است . نام ملکی که موکل باشد بر آب و تدبیر امور و مصالحی که در روز مهراسفند بود بدو متعلق است . (جهانگی
مهرلغتنامه دهخدامهر. [ م ِ ] (اِ) رحم و شفقت و محبت . (برهان قاطع). محبت . (فرهنگ جهانگیری ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا). دوستی و مودت و محبت و رحم و نرم دلی و شفقت و مروت . (نا
روزلغتنامه دهخداروز. (اِ) در پهلوی رُچ ، پارسی باستان رئوچه ، اوستا رئوچه ، هندی باستان رچیش ، ارمنی لئیز کردی روژ ، افغانی ورَج بلوچی رُچ و رُش ، وخی رئوج ، گیلگی روز ، فریزند
مهرلغتنامه دهخدامهر. [ م ِ ](اِخ ) یکی از بغان یا خداوندگاران آریایی یا هندوایرانی پیش از روزگار زرتشت است . پس از ظهور زرتشت یکی از ایزدان یا فرشتگان آیین مزدیسنا گردید. آریائ