پریونورلغتنامه دهخداپریونور. [پْری ُ / پ ِ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) جنسی از ماهیان آکانتوپتر از خانواده ٔ تُتی دیده که در دریاهای ژاپن و آمریکای جنوبی منتشرند.
رنیارلغتنامه دهخدارنیار. [رِ ] (اِخ ) ژان فرانسوا.(1655 - 1709 م .). از شاعران شوخ طبع فرانسه بود و پس از مولیر معروفترین شاعر کمدی نویس فرانسه به شمار میرود. وی پس از تکمیل معلومات خود سفری به ایتالیا کرد و در آنجا از راه قما
پرنگارلغتنامه دهخداپرنگار. [ پ ُ ن ِ ] (ص مرکب ) بسیارنقش : بهشتی بد آراسته پرنگارچو خورشید تابان بخرم بهار. فردوسی .پشیمان شد از کرد خود شهریاراز آن پنبه و جامه ٔ پرنگار. فردوسی .که یک روزمان هدیه ٔ
پرنگارفرهنگ فارسی عمید۱. هرچیزی که دارای نقشونگار بسیار باشد.۲. باغی که دارای گلهای رنگارنگ باشد: ◻︎ جهان دید بر سان باغ بهار / در و دشت و کوه و زمین پرنگار (فردوسی۲: ۱۳۳۱).