راه چوبکِشیskidding road, skid roadواژههای مصوب فرهنگستانگذرگاهی که در آن عملیات راهسازی انجام شده است و مسیر چوبکِشی را به انبارگاه متصل میکند
راه کمتردد،راه کمشدآمدlightly trafficked roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که حجم تردد متوسط روزانة آن در سال کمتر از 15000 وسیلة نقلیه باشد
تایر راهسازیoff-the-road tyre, off-the-road, OTRواژههای مصوب فرهنگستانتایر خودروهای مخصوص عملیات راهسازی و ساختمانی و معدنی
راه اصلیmajor roadواژههای مصوب فرهنگستانراهی که با توجه به عرض آن یا حجم یا سرعت حرکت وسایل نقلیه بر دیگر راهها اولویت دارد
روهامواژهنامه آزاداسم یکی از یاران با وفای رستم دستان و به معنای دلیر و شجاع می باشد نام پسر در ایران
پل شناورfloat bridge, gridironواژههای مصوب فرهنگستانپلی با کف تخت که دارای ریل است و از آن برای انتقال خطروها از کشتی به ساحل و برعکس استفاده میشود
پاروفرهنگ فارسی معین( اِ.) = پاروب : 1 - آلتی چوبی (مانند بیل ) که با آن برف را از پشت بام یا پیاده روها می روبند. 2 - ابزاری برای راندن قایق (بدون موتور).
سرسرالغتنامه دهخداسرسرا. [ س َ س َ ] (اِ مرکب ) محوطه ای در مدخل سرای که مسقف است . (فرهنگ فارسی معین ). گشادگی که درچند اطاق یا راه روها بدان باز شود: سرسرای عمارت .
روحالغتنامه دهخداروحا. (اِخ ) یا روها . نامی است که عربان به شهر اِدِس دادند و ارامنه آن را اوررا مینامیدند و بعقیده ٔ عربان قدیمیترین شهر آسیاست و اکنون این شهر را اورفا نامند. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2629 شود.
روهامواژهنامه آزاداسم یکی از یاران با وفای رستم دستان و به معنای دلیر و شجاع می باشد نام پسر در ایران
کاروهالغتنامه دهخداکاروها. (اِ) ارباب جرثقیل . (سبک شناسی ج 3 ص 299): کاروهای دکنی که آن طایفه را ارباب جرثقیل گویند. میگویند که ما تعبیه ای میسازیم که دو سه کس بر آن توانند نشست و حقه ٔ بسیار با خود برد،و آن تعبیه ٔ بی پر و با