روپاتلغتنامه دهخداروپات . (اِخ ) نام جزیره ای است در شرق جزیره ٔ بزرگ سوماترا، و بسبب پستی و باتلاقی بودن خالی از سکنه است . (از قاموس الاعلام ترکی ج 3).
رواتلغتنامه دهخداروات . [ رُ ](ع اِ) ج ِ رات است که بلغت یمنی کاه را گویند. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). رجوع به رات شود.
روادلغتنامه دهخدارواد. [ رُ ] (اِخ ) ابن جراح عسقلانی ، مکنی به ابوعصام . تابعی است . رجوع به ابوعصام شود.
روادلغتنامه دهخدارواد. [ رُ ] (ع ص ) زنی که در جایی آرام نگیرد و در خانه های همسایگان آمد و شد کند. رُوادة. (از معجم متن اللغة). رجوع به رُوادة شود.
رواتلغتنامه دهخداروات . [ رُ ] (ع ص ، اِ) رواة. ج ِ راوی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). رجوع به رواة و راوی شود : چنین شنیدم از ثقات روات . (سندبادنامه ص 129).
ساتروپاتلغتنامه دهخداساتروپات . [ رُ ] (اِخ ) نام یکی از سرداران داریوش سوم است که در جنگ اسکندر مقدونی شرکت داشت . و ظاهراً این کلمه مصحف شترپت است . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1370 شود.