روگشادگیلغتنامه دهخداروگشادگی . [ گ ُ دَ/ دِ ] (حامص مرکب ) گشاده رویی . کنایه از خوشرویی :آفرین بر حلال زادگیت بر لطیفی و روگشادگیت . نظامی .و رجوع به گشاده رویی شود.
روسپیدیلغتنامه دهخداروسپیدی . [ س ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی روسپید. روسپید شدن : بکدام روسپیدی طمع بهشت بندی که تو در خریطه چندین ورق سیاه داری . سعدی .رجوع به روسپید و روسفید و روسفیدی شود.
راشدیلغتنامه دهخداراشدی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به راشدیه که قریه ای است در نواحی بغداد. (از الانساب سمعانی ).
روگشادهلغتنامه دهخداروگشاده . [ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) گشاده رو. (یادداشت مؤلف ). || کنایه از خوشرو. رجوع به گشاده رو شود.
راشدیلغتنامه دهخداراشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) جایی است در کرمان . مؤلف تاریخ سیستان گوید : و عمرو به بیابان کرمان آمد، چون به راشدی برسید محمدبن عمرو بیمار شد و آنجا فرمان یافت . (تاریخ سیستان ص 245).
راشدیلغتنامه دهخداراشدی . [ ش ِ ] (اِخ ) ادهم بن خطرة.از دانشمندان علم رجال بود. (از ریحانة الادب ج 2).