روگردانلغتنامه دهخداروگردان . [ گ َ ] (نف مرکب ) آنکه از چیزی برگردد و ترک آن را کند.(ناظم الاطباء). معرض . ترک کننده . (یادداشت مؤلف ).- روگردان شدن از کاری یا چیزی ؛ منصرف شدن از آن . ترک گفتن آن را. (از یادداشت بخط مؤلف ). روی برگرداندن :
پروردگانلغتنامه دهخداپروردگان . [ پ َرْ وَ دَ/ دِ ] (اِ) پرورش یافتگان . تربیت شدگان : جهانا چه خواهی ز پروردگان چه پروردگان داغ دل بردگان . فردوسی .همه دخت پروردگانش بنازبرین گونه بردند پیشش نماز.
روگردانفرهنگ فارسی عمیدآنکه از چیزی گریزان و نسبت به آن بیعلاقه است؛ روگرداننده؛ اعراضکننده؛ نافرمان.