روی به دیوارلغتنامه دهخداروی به دیوار. [ ب ِ دی ] (ص مرکب ) مشوش و پریشان و حیران . (ناظم الاطباء).- غریب روی به دیوار ؛ غریب پریشان و مشوش .
روی آوردنلغتنامه دهخداروی آوردن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) متوجه شدن . توجه کردن . (ناظم الاطباء). اقبال . رو کردن . حرکت کردن به . (یادداشت مؤلف ) : یکایک پذیرفت گفتار اوی از آن پس سوی
رخنهلغتنامه دهخدارخنه . [ رَ ن َ ] (اِخ ) (جنگ ...) جنگی است که به سال 385 هَ . ق . بین سپاهیان سبکتکین و محمود با سیمجوریان در نیشابور درگرفت و بوعلی سیمجور در آن به محمود و سب
روی داشتنلغتنامه دهخداروی داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) روداشتن . (فرهنگ فارسی معین ). جسارت و پررویی داشتن . پررو بودن . خجالت نکشیدن .- روی چیزی داشتن ؛ جسارت روبروی شدن با آن را داش
روی نهادنلغتنامه دهخداروی نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) روی گذاشتن . روی آوردن . متوجه شدن . راهی شدن . متوجه گشتن . رفتن . (یادداشت مؤلف ). توجه . (ترجمان القرآن ) : نهاده رو
رزم خواه شدنلغتنامه دهخدارزم خواه شدن . [ رَ خوا / خا ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به جنگ گراییدن . به جنگ روی آوردن . آهنگ جنگ و قتال کردن . روی آور شدن به قصد جنگ : بهر سو که قارن شدی رزمخواه